دوباره سفره‌ی اشک است و فیض ماه خودم

دوباره نیمه‌شبی و بساط آه خودم

 

رسیدم اوّل کاری که معترف بشوم

نشان به کس ندهم، نامه‌ی سیاه خودم

 

کسی به‌جز تو، خبردار نیست از حالم

میان محکمه، آرم که ‌را گواه خودم؟

 

قشون اشک فرستاده‌ام به درگاهت

ذلیل عفو توام با همه سپاه خودم

 

به من، تو راه نشان دادی و نفهمیدم

فقط دویدم و رفتم به کوره‌راه خودم

 

چه ظلم‌ها که نکردم به خود در این ‌دنیا

چه چوب‌ها که نخوردم، من از نگاه خودم

 

حیا نکردم و دنبال معصیّت رفتم

شدم من عبد فراری و دل‌به‌خواه خودم

 

چه صبر داری و خسته نمی‌شوی از من

خودم که خسته‌ شدم از این‌همه گناه خودم

 

تمام ترس من این است، مرگ من برسد

که پی نبرده‌ام آن‌دم به اشتباه خودم

 

به دست‌های خودم، ساختم قفس‌ها را

ببین که حبس شدم در میان چاه خودم

 

به‌جز حسین، مرا ملجأ و پناهی نیست

بگو به من که بیا بنده در پناه خودم

 

میان قبر، بگویم حسین؛ گریه کنم

دلم خوش است به این اشک گاه‌گاه خودم



مطالب مرتبط

دیوونه منم...
دیوونه منم...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش
خونمون این طرفه
خونمون این طرفه

پنج شنبه, 03 بهمن 1398

پخش
مدار عشق...
مدار عشق...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش