این صدای التماس کسیه
که همش مشغول نافرمانیه
توو عبادت، کار اون کوتاهیه
امّا راه آرزوش، طولانیه
این صدای نالههای کسیه
که میدونه لایق جهنّمه
میدونه خالیه دستاش پیش تو
هرجوری حساب کنی، متّهمه
این صدای گریههای اونیه
که دعاش حبسه، اجابت نمیشه
ابرای عذاب، گرفتن دورشو
شامل بارون رحمت، نمیشه
این صدا که میشنوی، منم منم
یقه چرکینم و عبد روسیاه
که توو کولهبار اعمالم فقط
عمریه گناه گذاشتم روو گناه
ابر رحمت که بباره روو سرم
دامن آلودمو، تر میکنه
اگه اشکام، جاریشه در خونت
حالوروز دلو، بهتر میکنه
با منی که دلخوشم به رحمتت
با عدالتت، حسابکتاب نکن
لااقل با اونا که آتیش زدن
خیمههای زینبو، عذاب نکن
اگه راضی نشدی هنوز ازم
حالا که بازه درای آسمون
بیا و ببخش منو بهخاطر
اشکای عمّهی صاحبالزّمون
بیا و منو ببخش بهخاطر
اوندمی که صبر زینب سر میاد
پای چکمه، تووی مقتل وامیشه
خنجر از غلاف قاتل، درمیاد
چه بلایی سر عبّاس اومده
زینب پردهنشین، اسیر شده
چه خبر بوده تووی بزم یزید
دختر فاطمه، خیلی پیر شده