عمو تووی میدون
تموم تنش، خون
بذار برم ای عمّه
کنار عموجون
میمیرم اگه کاری ازم برنیاد
میمیرم اگه عمرم الان سرنیاد
میزنم دل به دریا؛ من غلامم تو مولا
تو برا من عموجون، هم عمویی؛ هم بابا
دیگه جون نداره
تنش پاره پاره
کاشکی یکی پیدا شه
براش آب بیاره
من میرم تا سپر بشه، سینم براش
من میرم تا بیفته دو دستم بهپاش
دیگه کارش تمومه؛ بین گودال، عمومه
عمّهجون این صدای نالهی یه مظلومه
چقد زخم شمشیر
چقد نیزه و تیر
منو سپر کن توو این
جدال نفسگیر
افتاده تووی آغوش تو، بال من
میبینی، حسن اومده دنبال من
با چه وضع و چه حالی، اومدم دست خالی
اومدم امّا دیدم توو میون گودالی