روضه حضرت علیاصغر علیهالسلام
ای که تنها شدم چقدر بابا
از تو خیمه ها پیش منو اومدی جانم علی لالا
رو دستم میگیرم تو رو شاید بلرزه قلبشون
میدونم ندارن این مردم از رحم و حیا نشون
نامه دادن اینا گفتن بیا گفتن بیا گفتن بیا
اما آبو به روم بستن حالا بستن حالا بستن حالا
از گریه های تو هم میترسیدن
تا رو رو دیدن لرزید دل همه
اما جواب میدن با طعنه با خنده به اشک و گریه ها جواب میدن
با تیره سه شعبه به بچه های تشنه آب میدن
حالا عزیز من آروم بخواب آروم بخواب آروم بخواب