مزن اینقدر به بابا خنده
مکن اینقدر مرا شرمنده
میزنی خنده به من علت چیست
مگر این خنده ی دشمن بس نیست
رباب است و خروش و خسته حالی
به دامن اشک و جای طفل خالی
اگر گهواره را پس داده بودن
دلش خوش بود با طفل خیالی
لبخند آخرت جگرم را کباب کرد
انگار عرش را به سر من خراب کرد