تا که بی دست شدی اهل شجاعت شده اند
گرگ ها منتظر لحظه ی غارت شده اند
حرمله ها پس از این خاطرشان آسوده ست
خولی و شمر پس از دست تو راحت شده اند
ای پهلوان من نخواب عدو شیر میشود
این مرد دلشکسته از غم تو پیر میشود
پیداست از نگاه زجر که ای تکیه ی حرم
کابوس دخترم بدون تو تعبیر میشود