دنبال بد هستی اگر، من بدترینم
بیآبرو نزد کرام الکاتبینم
یکذرّه حاجات مرا تا دیر دادی
بلوا بهپا کردم؛ کجا رفته یقینم؟!
زانو بغل کردم، ببینی بیپناهم
از بار سنگین گناهم، شرمگینم
دست مرا امشب نگیری، شک ندارم
روز قیامت در صفوف مذنبینم
ممنونم از لطفت” اجازه دادهای باز
در پای سفره، پیش خوبان مینشینم
پابند حبّت کن، دل هرجاییام را
شیطان نشسته دستبسته در کمینم
با اذن زهرا، سینهچاک بوترابم
نام علی، حک گشته بر رووی نگینم
حیدر که جای خود، غلام قنبرم من
عبد غلامان امیرالمؤمنینم
تا کربلا پر میکشم هرجا که باشم
تا میگذارم بر رووی تربت، جبینم
از محضرت، یک خواهشی دارم خدایا!
زنده نگهدارم، محرّم را ببینم
زنده نگهدارم، ببینم کربلا را
دلتنگ دیدار حسین و اربعینم
با هر سلام لحظهی افطار، هرشب
لبّیکگوی نالهی هَل مِن مُعینم
امشب کنار علقمه، روضه گرفتم
گریان چشمان یل اُمّالبنینم
اُمّالبنین با چشم تر، یک عمر میگفت:
چشمت چهشد؟! شیر حماسهآفرینم
ای کاش، بودم کربلا تا آخرینبار
از ماه رووی خونیات، بوسه بچینم
ای کاش بودم، پاک میکردم ز رویت
خون سر پاشیده را با آستینم