شب و فضای حرم، هرچه خواستم دارد
فقط حضور تو را ای بهار، کم دارد
کجا رسد به تو، مکتوب گریهآلودم
که باد هم نبرد کاغذی که نم دارد
مرا به بزم مناجات خویش، مهمان کن
که با صدای تو، لطفی دگر حرم دارد
تویی تو ماه مبارک که هر سحر، رویت
هزار فیض بر این ماه محترم دارد
غریب و خسته به درگاهت آمدم؛ رحمی
نگاه کن به دلی که هزار غم دارد
فقط میان قنوتی، بهیاد ماهم باش
خدا به دست تو، الطاف دمبهدم دارد
سیاهنامهی ما را، خدا به کس ندهی
بده به آنکه فقط چشم او، کرم دارد
مرا هزار امید است و هر هزار، تویی
اگرچه راه وصال تو، پیچوخم دارد
نمیرسد به حضورت کسی، مگر آنکه
به زیر بار غمت، شانههای خم دارد
به مادرم نظری کن؛ بهجان مادر خود
هوای کربوبلا، اشک مادرم دارد