زمن مپرس که عمری چه کار می کردم
گنه به محضر پروردگار می کردم
بیا و آبرویم را بخر که بین همه
به دوستیِّ شما افتخار می کردم
ای آفتاب زهرا عجل علی ظهورک
تنهای شهر و صحرا عجل علی ظهورک
گمگشته ی وجودی هم غیب و هم شهودی
در دیده و دل ما عجل علی ظهورک
بی تو غریب قرآن بی تو اسیر عطرت
بی تو علیست تنها عجل علی ظهورک