ای آشنای عبد گنهکار، یا مجیر!
مشکلگشای هرچه گرفتار، یا مجیر!
از من تمام عمر، گنه دیدی و گنه
شرمندهام از اینهمه تکرار، یا مجیر!
از بسکه تو ندیده گرفتی گناه من
بر معصیّت نمودهام اصرار، یا مجیر!
دیگر بیا مرا ز حریمت، جدا مکن
ناز مرا کشیدهای هربار، یا مجیر!
میترسم از قیامت و از دوری حسین
برگ امان به من بده از نار، یا مجیر!
دست خودم که نیست؛ لبم تشنه میشود
هستم به یاد تشنگی یار، یا مجیر!
تا کربلای حضرت ارباب، پر کشم
با یک سلام لحظهی افطار، یا مجیر!
آیا شود فدای علیاکبرم کنی؟!
پایین پای حضرت دلدار، یا مجیر!
امشب جواب سوز و نوای مرا بده
دیگر برات کربوبلای مرا بده