قسمت این بود که بر عشق گرفتار شدی
خانه دار علی و محرم اسرار شدی
مستفیض از نفس حیدر کرار شدی
در مدار پسر فاطمه سیار شدی
تو ادب کردی و اینگونه گهربار شدی
دامنت مرکز تربیت سقاها بود
مهد فرزانگیِ جملهء آقاها بود
سر کوی تو پُر از خیل تمانا ها بود
فکر و ذکر تو فقط ذریه طه بود
همدم زینب و غمخوار غم یار شدی
گفته بودی که علی جان تو نخوان فاطمه ام
نسخهء ناطق قرآن تو نخوان فاطمه ام
پیش چشمان عزیزان تو نخوان فاطمه ام
میشوم مضطر و گریان تو نخوان فاطمه ام
اینچنین کردی{گفتی} و بانوی وفادار شدی
فاطمه بودی و اما به پرت ضربه نخورد
از دم در تو گذشتی و سرت ضربه نخورد
وسط معرکه روی کمرت ضربه نخورد
نوک مسمار نیامد , پسرت ضربه نخورد
بین دیوار نماندی و پسر دار شدی
پسرانت همه خوبند ولی عباست..
بین شیران که ندارد بدلی عباست
وقت رزمش بشود مثل علی عباست
شده ضرب المثل شیر دلی عباست
مادری کردی و الگوی علمدار شدی
قمرت پر زد و آهِ جگرش گفت حسین
مشک او پاره شد و چشم ترش گفت حسین
گرز آهن به سرش خورد و سرش گفت حسین
تیر باران شد و بعدا خبرش گفت حسین
در وفاداری عباس , تو تکرار شدی
ز حسینت خبری آمده که مویش را..
نیزه داری که رسیده است و پهلویش را..
بسکه چرخانده کسی با کف پا سویش را..
زینب آمد دم گودال و گیسویش را ..