میروی و من ستاره میریزم
آبی ندارم تا پشت سرت ریزم
ای همسفر روزی همسنگرت بودم
هم خواهری کردم هم مادرت بودم
آه از آن روز که از پیکر من جان میرفت
آه چه غریبانه حسینم سوی میدان میرفت
آه از آن روز که جان از تن خواهر میرفت
سنگها بال زنان سوی برادر میرفت