تو آمدی رمضان سفره ی ضیافت شد
شب تولد تو تازه ماه رؤیت شد
همین که در دو جهان کار تو کرامت شد
خیال من دگر از روز حشر راحت شد
به شکر آنکه برای خدا حسن شده ای
چهار رکعت یومیه های من شده ای
همیشه پشت در خانه ی تو مهمان است
بیا ز خانه که در کوچه راه بندان است
هر آن کسی که گدایت نشد پشیمان است
الا که گوشه ای از سفره ی تو ایران است
چه میشد اگر قبر تو در ایران بود
شب ولادت تو صحن تو چراغان بود
سه بار زندگی ات را به این و آن دادی
جذامی آمده و روی خوش نشان دادی
به آنکه گفت به تو ناسزا امان دادی
گرسنه بود و به او قرص های نان دادی
هزار سفره اگر هم فراهم آورده
کرم کنار کریمی تو کم آورده
ازل ندیده دگر تا ابد همانندت
غزل چه هست به جز بندهای دربندت
جمل شکسته شده فتنه اش ز ترفندت
عسل شده ست چه شیرین ز کام فرزندت
برای روز مبادا دوتا پسر داری
دوتا پسر که نه یک جفت شیر نر داری
سفید نیست که سرخ است پرچم صلحت
و نیست صحبت سازش در عالم صلحت
نبود تیغ برنده تر از دم صلحت
بپاست کرب و بلا از محرم صلحت
سکوت تو ثمرش میشود قیام حسین
شما امام حسن هستی و امام حسین
تو اعتبار زمین ، افتخار زهرایی
قرار فاطمه ای ، بیقرار زهرایی
توئی که تا به ابد رازدار زهرایی
میان کوچه فقط تو کنار زهرایی
دوباره حرف تو شد نام مادرت بردم
مرا ببخش اگر خاطر تو آزردم