قسم به این صدای قرآنت
که هنوز تو گوشمه
قسم به این پیراهن خونی
که توی آغوشمه
دلم آروم نداره ببینمت دوباره
کوچه به کوچه بار جدایی رو دوشمه
تا کوفه و شام پی سرت اومدم
منزل به منزل با مادرت اومدم
حالا نگاه کن با دستای بسته من
به محضرت اومدم
دیدنه آب منو کشت حال رباب منو کشت
منو ببخش اما بزم شراب منو کشت
قسم به این زخمایی که تازه است
هنوز از کربلا
قسم به این حال پریشونه
یادگار کوچه ها
اهل حرم رو پیر کرد
اون همه غصه و درد
طعنه ی شهر نامرد
اون چشمای بی حیا
پیکار می کردم با ناله های دلم
با رد خونم رو چوبه ی محملم
اما امون از کوچه و بازار شام
دردی که شد قاتلم
زجر مدام منو کشت جهل عوام منو کشت
جای تو خالی بود بازار شام منو کشت
دیدنه آب منو کشت حال رباب منو کشت
منو ببخش اما بزم شراب منو کشت
قسم به اون وعده ای که دادی
به سه ساله دخترت
قسم به اون لحظه ی دیدارت
با شهید آخرت
اون که موهاش سفید شد
که کابوس یزید شد
آخر سر شهید شد
جلو چشم خواهرت
با بال خسته اش تا نیزه پرواز می کرد
باباشو می خواست تا چشاشو باز می کرد
حاجت روا شد وقتی فدا شد که داشت
سر تو رو ناز می کرد
باد خزون منو کشت این دل خون منو کشت
آخرسر داغ سه ساله امون منو کشت
دیدنه آب منو کشت حال رباب منو کشت
منو ببخش اما بزم شراب منو کشت