منم آن گناه کاری که به سوی تو دوان است
تویی آن بزرگواری که کریم و مهربان است
تو همیشه در فرازی تویی آن گدانوازی
که در اوج بی نیازی نگران بندگان است
به شب سیاه نوری برسان پل عبوری
که دلم برای دوری ز گناه ناتوان است
تو اگر مرا برانی در دیگری نکوبم
که به غیر از آستانت همه جا پر از زیان است
همه عمر جز تو یارم چه کسی رفیق من بود
تو امان من نباشی چه کسی مرا امان است