جمعمون کن مثل خارهایی که پشت خیمهها جمع کردی
جمعمون کن مثل سرهایی که روی نیزه ها جمع کردی
جمعمون کن مثل اون پاره تنی که رو عبا جمع کردی
نذار که تنها شم اونی که دیدی گناهاشو کاش ببینی اشکاشم
من آرزو کردم وقت مرگم توو بغلت باشم
یکی عصا میزد یکی دیگه به صورت آقا با کف پا میزد
یه مادری هم گوشه ی گودال تو رو صدا میزد