فرق مرا تو طاقت ديدن نداشتي
هجده سربريده ببيني چه مي کني
اين جا همه به گريه توگريه مي کنند
خنده به اشک ديده ببيني چه مي کني
خون ريزد از شکاف سرم خون جگر شدي
جسمي به خون تپيده ببيني چه مي کني
تو يکسره به چشم پدر بوسه مي زني
تيري درون ديده ببيني چه مي کني
وقتي که مي رسد زشريعه ، حسين را
با قامتي خميده ببيني چه مي کني
من پيکرم به غير سرم لطمه اي نديد
جسمي گلو بريده ببيني چه مي کن