این لباس پادشاهی هم به درد من نخورد

از گداهای نجف بودن جد اندر جدم 

هر کجایی که زمین خوردم بلندم کرده است

با همین آقاییش او میبرد تا مقصدم 

علی علی ... علی علی 

گر خون تو ریخت بر روی تو

 نشکسته ... ابروی تو 

خرده به سرت شکافی اما مجروح نگشته پهلوی تو 

آه یا اماه آه 

دیده ام که ورم نکرده اصلا با ظرف غلاف بازوی تو 

با آتش در میان خانه آتش نگرفته گیسوی تو 






مطالب مرتبط

این خیمه به اون خیمه
این خیمه به اون خیمه

چهار شنبه, 24 شهریور 1400

پخش
دلشوره شیرین
دلشوره شیرین

شنبه, 03 مهر 1400

پخش
ای عهده دار مردم بی دست پا حسین
ای عهده دار مردم بی دست پا حسین

چهار شنبه, 15 تیر 1401

پخش