این لباس پادشاهی هم به درد من نخورد
از گداهای نجف بودن جد اندر جدم
هر کجایی که زمین خوردم بلندم کرده است
با همین آقاییش او میبرد تا مقصدم
علی علی ... علی علی
گر خون تو ریخت بر روی تو
نشکسته ... ابروی تو
خرده به سرت شکافی اما مجروح نگشته پهلوی تو
آه یا اماه آه
دیده ام که ورم نکرده اصلا با ظرف غلاف بازوی تو
با آتش در میان خانه آتش نگرفته گیسوی تو