با یه درد سی ساله 

دل به این سفر بسته 

شال سبزشو باز به دور بسته 

با یه دنیا دلتنگی چشماشو به در دوخته 

سر می‌ذاره آروم رو چادر سوخته 

بی بهونه پر از تلاطمه 

توی فکر بهشت و حیزومه

حیزومی که تو دست مردمه 

دونه دونه درا‌ی بسته رو 

یادش اومد نگاه خسته رو 




مطالب مرتبط