ما را بدون تو نبود راه چاره ای
یا ایهالعزیز! نگاهی! اشاره ای!
چشم انتظار، بر لب ساحل نشستهایم
دریای انتظار ندارد کناره ای؟
ما را به غیر گریه ی طفلانه راه نیست
پس گریه میکنیم به شوق نظارهای
از بسکه با دروغ دم از ماه میزنیم
سوسو نمی زند به شب ما ستارهای
ما برّ شوره زار نمکدان شکستنیم
تو بحر بی کرانهی لطف دوبارهای
پای مرا به خیمهٔ خود باز کن که نیست
در کار خیر حاجت هیچ استخارهای
ای روضه خوان روز و شب مقتل الحسین
تو سفرهدار درد و غمی بی شمارهای
چون زین العابدین جگرت تیر می کشد
تا میرسی به طفل و گل و گاهواره ای
یا بیقرار یوسف بر نیزه رفته ای
یا داغدار پیرهنی پاره پاره ای
یا سوگوار اکبر در خون تپیدهای
یا روضه دار تشنگی شیرخوارهای
یا اشکبار خیمهی آتش گرفتهای
یا در عزای معجری و گوشوارهای