کیم من قطره ای افتاده درد امان دریایم
و یا چون ذرّه در دامان مهر عالم آرایم
به خاک چارده معصوم رخ سودم عجب نبود
که گردد سرمه ی چشم ملک خاک کف پایم
نه نام از می نه حرف از خم نه اسمی بود از صهبا
که دست غیب از خُمّ ولایت داد صهبایم
اگر آواره ام آواره ی آل رسول استم
اگر دیوانه ام دیوانه ی اولاد زهرایم
بگو تا عضو عضوم را جدا سازند از پیکر
نخیزد جز صدای یا علی از کلّ اعضایم
بود از صد هزاران سال طاعات و عباداتم
تولاّی علی بهتر وز آن بهتر تبرّایم
اگر بی مهر او قرآن بخوانم خصم قرآنم
و گر بی حبّ او ایمان بیارم کفر تنهایم
به بینایی قسم صد بار نابینائیم بهتر
که افتد لحظه ای بر خصم کوُرَش چشم بینایم
بگو گردد چو قرآن آیه آیه پای تا فرقم
به قرآن جز امیرالمؤمنین کس نیست مولایم
نه با جنّت نه با حورا، نه با غلمان بود کارم
که از مولای خود نبود به جز مولا تمنّایم
الا ساقی ز جام چشم خود مست و خرابم کن
که آباد است از فیض ولایت دین و دنیایم
بود شور ولایت در نوای روح انگیزم
تو گویی می دمد روح القدس پیوسته در نایم
به روز حشر دور چارده معصوم می گردم
نه با جنّت بود کارم نه از نار است پروایم
غلام میثم مولا امیرالمؤمنین گشتم
که شد با نام «میثم» خت