فی بیوت اذن الله بلا افتاده
مردم شهر کمک مادر ما افتاده
چوب های در خانه همه هیزم شده است
شعله ور هر طرف عرش خدا افتاده
چادر فاطمه سر است میاندازینش
سر مستور به رویش رد پا افتاده
جلوی مرد زنش را نزن ای بی انصاف
علی افتاده زمین فاطمه تا افتاده
فضه برخیز برو فاطمه را پیدا کن