آسمون چرا نمیباره خیمه ها شده بی ستاره
تا حرم کی آب و ببره من برم حسین کی و داره
هر کی تو خیمه برای برگشتن من
من و صدا میکنه
برای یک جرعه ی آب خدا خدا میکنه
دلخوشن نمیدونن که امید حرم به خاک افتاده
دو تا دست و تن و مشک و علم به خاک افتاده
**********
لحظه ی آخر به روی لب ذکر اخا
تو رو صدا میکنم
برای دیدن تو خدا خدا میکنم
مشک آب شده پاره من و شرم از تو حرم چه کنم
منه بی آب منه بی دست با این علم چه کنم
لحظه ی شهادت منه تو بیای سعادت منه
چشم من دیگه نمیبینه مشک آب خجالت منه