به حق ناله و این گریه و محن بگذر
ز من به نازکی پوست بدن بگذر
مرا ببخش که دزدانه دیده چرخاندم
ز راه لطف ز عصیان راهزن بگذر
گناه کردم اما توقعم بالاست ببخش
تازه مرا چوب هم مزن بگذر
گمان بد به کریمان گناه بسیاریست
از این حساب که داریم حسن ظن بگذر
شکسته شانهام از بار معصیت یا رب
بیا ز این همه بار کمر شکن بگذر
قسم به جان امیر کلام حضرت هو
ز رو سیاه سر آغاز این سخن بگذر
بجز علی که مرا ملجا و پناهی نیست
به حق شاه نجف از گناه من بگذر