مظلوم و فاتح، تنها و برپا
زندهست این مکتب، در جان دنیا
جریان دارد دین، از برکت این
قال الباقرها، قال الصادقها
زیر دِینِ، شیخ امامانش
جابر، زراره، مؤمن به ایمانش
هر چه عالِم، طفل دبستانش
جان ما قربانش
برای درک حضورش
به لطف درس تنورش
رسیدیم به مذهب نورش
آقا ، امام صادق / مولا، امام صادق
قدر یک دنیا مرثیه دارد
از داغ مادر ارثیه دارد
خانه در آتش، اما او در دل
داغ حوراء الإنسیه دارد
باز هم در سوخت، قلب پیغمبر سوخت
در بر حالِ اولاد حیدر سوخت
بیش از هر کس، موسیبنجعفر سوخت
با یاد مادر سوخت
میان کوچه جسارت
دوباره شده روایت
حدیث مدینه و غربت
مادر، یا زهرا ...
آقا ، امام صادق / مولا، امام صادق
در آن ساعات تلخ و غم افزا
بی یارو یاور، تنهای تنها
با دست بسته، فکر بچههاست
در بین آتش، در فکر زنها
بر روی خاک، کعبه آنشب افتاد
پا برهنه، پشت مرکب افتاد
باز هم یاد، عمه زینب افتاد
در تاب و تب افتاد
به یاد، عمهی سادات
که دلخون، شد از جراحات
کنار دروازهی ساعات
زینب، عمه سادات ...
خوشتر از نامَت، در این عالم نیست
بهتر از عشقت، در اعمالم نیست
قلبم در بندت، آرزومندت
جز عشقت فکری، در احوالم نیست
زارم بیتو، من بیمارم بیتو
از این دنیا، وحشت دارم بیتو
تنها چارهم، من بیچارهم بیتو
من بیچارهم بیتو
مرانم، پناه جانم
که بیتو، نمیتوانم
که نامی، جز تو نمیدانم:
حسین، پناه عالم
حسین، ذبیح العطشان