حاج محمود کریمی
حضرت قاسم بن الحسن (علیهالسلام) و شب ششم محرم
... خون و اشک و خاک ...
گرد و خاک میبینم روی سرت
محشر کبری شد دور و برت
رد پاها مونده روی پرت
روی پرت روی پرت
خون و خاک و اشک رو چشات گِل شده
زخم تشنگی رو لبات گُل شده
برات ای ماه بی بدل چه بلایی شد این أجل
عسل لبهات خاکی اند أجل احلی من عسل
گرد و خاک میبینم روی سرت
محشر کبری شد دور و برت
رد پاها مونده روی پرت
روی پرت روی پرت
ساعتی پیش بودی توو حرم و
رو عبا آوردی اکبرمو
دیدی حال زار خواهرمو دخترمو
انقدر بلا به سرت اومده
که به سر زنون پدرت اومده
دیگه خونین و پرپری حالا هم قد اکبری
توی آغوشم زیر لب داری اسمم رو میبری
خون و خاک و اشک رو چشات گِل شده
زخم تشنگی رو لبات گُل شده
زینبم این بوی پیروهنه
یوسف رفته از دست منه
زینبم میبینی این حسنِ
این حسنِ این حسنِ
بی رمق صدا میزنه یا حسن
این امانت حسنِ یا حسن
رو زمین انداخت دشمنش
روی جسمش تاخت دشمنش
به خداوندیِ خدا که به تیغش باخت دشمنش
یا حسن تو شور باورمی یا کریم امید آخرمی
یا غریب یا مظلوم بی حرمی بی حرمی بی حرمی
مثل کربلا حرم و مرقدت
باز بنا میشه ضریح و گنبدت
یه روزی تو صحن و سرات کنار اون گلدسته هات
هممون سینه میزنیم برای آقا زاده هات
... خون و اشک و خاک ...
نماهنگ خون و اشک و خاک از مجموعه نفخ صور با صدای حاج محمود کریمی ویژه حضرت قاسم بن الحسن (علیهالسلام) و شب ششم محرم