نه نسیمم که به هر کوی چمن سر بزنم
نه کبوتر که به هر بام و دری پر بزنم
از ازل داشته ام یک دل و دادم به یکی
نیستم عاشق اگر جز در دلبر بزنم
نه در خانه ببندد که براند ز درم
نه گذارد که جز این در ، در دیگر بزنم
گاه بگشوده در رحمت و راهم داده
گاه در بسته که من بار دگر در بزنم