کابوس رهایی ندهد شام حسن را

هر شب تا به سحر ناله ی نامرد نزن داشت 

در خانه و در کوچه و حتی دم مسجد

ای وای که قنفذ همه جا دست بزن داشت 

چه بگویم نگفته هم پیداست 

غم این دل مگر یکی و دو تا ست 

به همم ریخته گیسویی 

به همم ریخته مدتها

یا برگرد یا آن دل را برگردان 

یا بنشین یا این آتش را بنشان

آه ای جان آخر تا کی سر گردان 

ای جانا ای ...





مطالب مرتبط

مالک دل
مالک دل

پنج شنبه, 15 تیر 1402

پخش
سیب سرخ
سیب سرخ

پنج شنبه, 24 آذر 1401

پخش
چه بگویم نگفته هم پیداست
چه بگویم نگفته هم پیداست

پنج شنبه, 25 شهریور 1400

پخش