نه نسیمم که به هر کوه و چمن سر بزنم

نه کبوتر که به هر بام و دری پر بزنم

از ازل داشته ام یک دل و دادم به یکی

نیستم عاشق اگر جز در دلبر بزنم

نه در خانه ببندد که براند ز درم

نه گذارد که جز این در، در دیگر بزنم

گاه بگشوده، در رحمت و راهم داده

گاه در بسته که من بار دگر در بزنم

دل سبو، دیده بود جام و سرشکم باده

ساقی ام او شده از دست که ساغر بزنم؟

عهد و پیمانم از آغاز همین بود، همین

که دم از آل علی تا دم آخر بزنم

وای اگر پا به سر خوان معاویّه نهم!

دست دادند که بر دامن حیدر بزنم

دست من بشکند و پای من از کار افتد

گردری غیر در آل پیمبر بزنم

"میثمم" پیروی از میثم تمّار کنم

مگر از دار تولای علی سر بزنم



مطالب مرتبط

ابی عبدالله آقای من
ابی عبدالله آقای من

دو شنبه, 22 خرداد 1402

پخش
دلم گرفته از همه دلم گرفته از خودم
دلم گرفته از همه دلم گرفته از خودم

دو شنبه, 13 اردیبهشت 1400

پخش
کیمیا داری خاک و طلا میکنی
کیمیا داری خاک و طلا میکنی

پنج شنبه, 18 فروردین 1401

پخش