دل خون و یه صدای آه آشنای امامُ
میکشوندنش تو کوچه ها افتاد از پا
جلوی چشای نامردما ای وای
غربت یعنی پیش چشم گریون دختر
دستای بابا رو ببندن
یعنی اینکه به اشک چشما
به زمین خوردنش بخندن
زمینش زدن مثل مادرش چقدر بی هوا
زمینش زدن تا که آه کشید میگفت خدایا
زمینش زدن تا که زیر لب میگفت یا زهرا
زمینش زدن