می سوخت بین شعله ها بال و پر تو
آتش نشد شرمنده از موی سر تو
آن قدر زد نعره سر تو یک حرامی
تا که پرید از خواب شیرین دختر تو
دست خدا را باز بستند این جماعت
آقا چه خالی بود جای مادر تو
تنها برای مرگ ما این غضه کافی است
آن شب نبود عمامه ای روی سرتو
پای برهنه پشت یک مرکب دویدن
نگذاشت نایی در میان پیکر تو
در کوچه های خلوت شهر مدینه
تنها غریبی بود یار و یاور تو
دیدند خیلی داغدار کربلایی
شام غریبان شد به پا در محضر تو
جای هزاران سجده شکرانه دارد
خنجر نیامد بر ضریح حنجر تو