زینب آمد شام را یکباره ویران کرد و رفت
اهل عالم را زکار خویش حیران کرد و رفت
 
از زمین کربلا تا کوفه و شام خراب
هر کجا بنهاد پا، فتحی نمایان کرد و رفت
 
با لسان مرتضی از ماجرای نینوا
خطبه ای جا نسوز اندر در کوفه عنوان کرد و رفت
 
با کلام جانفزا، اثبات دین حق نمود
عالمی را دوستدار اهل ایمان کرد و رفت
 
فاش میگویم من آن بانوی عظمای دلیر
از بیان خویش دشمن را هراسان کرد و رفت
 
بر فرازنی چو آن قرآن ناطق را بدید
با عمل آن بی قرین اثبات قرآن کرد و رفت
 
در دیار شام برپا کرد از نو انقلاب
سنگر اهل ستم را سست بنیان کرد و رفت
 
خطبه ی غرا بیان فرمود در کاخ یزید
کاخ استبداد را از پایه ویران کرد و رفت
 
شام، غرق عیش و عشرت بود در وقت ورود
وقت رفتن شام را شام غریبان کرد و رفت
 
ساکنان نه فلک حیران ز کار زینب اند
در سما اوج ملائک با شعار زینب اند
 
ای سلیمان از چه مینازی به جاه و حشمتت
صد هزاران چون سلیمان ریزه خوار زینب اند
 
رو “الم نشرح لک” بخوان ک این آیه را
عشق گفتا بعد پیغمبر سنای زینب است
 
کربلا خواهی اگر از زینب کبری بگیر
چون کلید کربلا در اختیار زینب است