قاصدکا همه بدونند روز آخریمه
روزا که تشنه جون بدن چون سهم خواهریمی
یا حسین ببین خمیده قدم
حالا شده اشهدم
وای برات گریه کردم هر شب
وای بگو ای طبیب ..
چرا .. شدی از زینب
من رو ببخش اگه تا حالا واسه تو نمردم
منو ببخش اگه برات کم تازیانه خوردم
منو ببخش اگه تنت رو دست گرم خاکه
صحرا سپردم
یا حسین ببین خمیده قدم
حالا اسم تو اشهدم