تو رفتی گله ای ندارم ، حزونم برا تو میبارم
برای سر تو برادرم یه دنیا دلشوره دارم
شده آرزوی خواهر تنها با قلب بی قرار
کاشکی سر تو رو زمین آروم بزاره رو نیزه ها
تو بازار خجالت از سرت کشیدم
تو بازار به آخرین نفس رسیدم
تو بازار به جون مادرم رسیدم
میبینی نمیبینه چشمام نمونده رمقی به پاهام
خدایا چه سر و صدایی همه این دروازه ی شام
میخنده حرمله حسین چشماتو وا کن و ببین
اطراف نیزه علی پا میکوبه رو زمین
تو بازار حراج روسری و معجر
تو بازار رو نیزه ها علی اصغر
تو بازار رسیده کار ما به آخر
تو بازار خجالت از سرت کشیدم
تو بازار به آخرین نفس رسیدم
تو بازار به جون مادرم رسیدم
رسیده نفس های آخر میوفتم یاد تو برادر
تو گودال سر تو رو میبرند
بمیرم برای مادر میزد صدا تو رو حسین
وای از کبودی تنت دریای خون شدی چرا
حتی نمونده پیکرت
بنی تو رو به خاک و خون کشیدند
بنی سر از تنت چرا بریدند
بنی پاشو که تا حرم رسیدند
تو بازار خجالت از سرت کشیدم
تو بازار به آخرین نفس رسیدم
تو بازار به جون مادرم رسیدم