محمد حسین حدادیان
شب سوم محرم
... ماه روی نیزه ...
یه سر بزن به دخترت سرگذشت مادرت شده تکرار
غروب روز عاشورا شدم بیدار
دیدم صدای داد میاد
خواهرم کمک میخواد
زیر مرکب
منو بیرون کشید از شعله ها زینب
شنیدم ساربان انگشتر و برد
دیدم خولی سراسیمه سرو برد
تمام شد نبش قبر علی اصغر
نشد راضی اومد گهواره رو برد
آه زدنم
تو همه ی راه زدنم
ماه روی نیزه ببین که منو یه ماه زدنم
چه سخته بی تو زندگی مردم از گرسنگی
بدون تو نفس نداره دیگه روضه خون تو
خسته ام از این و اون من به جای خونه‌م تو خرابم
شبا از شدت سرما نمیخوابم
یتیمی درد بی درمون یتیمی نبودی حرمت ما رو شکستن
با چادری که بردن از رقیه سر عباس و روی نیزه بستن
بد زدنم
نبودی چقد زدنم
مادر تو شاهده که منو با لگد زدنم
آه زدنم
تو همه ی راه زدنم
ماه روی نیزه ببین که منو یه ماه زدنم
امون از این مصیبتا نیست غمم یکی دو تا بیشماره
منو سیلی زجر آروم نمی‌ذاره
الأمان و الأمان کاش نبینی که الا ما کجاییم
میون بازار برده فروشاییم
سه غم اومد به جونم هر سه یکبار
یتیمی و اسیری و غم یار
میفتم وقتی از روی نافه
روی نی می‌بنده چشماشو علمدار
هی زدنم
می‌دونی تا کی زدنم
گفتن نزن چوب به لبش تو مجلس می زدنم
آه زدنم
تو همه ی راه زدنم
ماه روی نیزه ببین که منو یه ماه زدنم
تنها حرمی که روضه خون نمی‌خواد
... ماه روی نیزه ...
نماهنگ ماه روی نیزه از مجموعه با کاروان 4 با صدای محمد حسین حدادیان ویژه شب سوم محرم
