خوب خوبایی خیلی آقایی
مهر و مهتابی اربابی مولایی
کسی شد آزاد که راهش افتاد به دربار حسین
سوامون کردن صدامون کردن هوادار حسین
حالم آشوبه قلبم میکوبه
پای عشق تو هر عشقی مغلوبه
دل آواره کجا رو داره بجز خونه تو
همه عاقل ها ارادت دارن به دیوونه تو
عبد دربارم فرمان بردارم
جانا ممکن نیست از تو دست بردارم
تو هستی هستش کسی که دستش به تو متصله
به دل مدیونم خودم میدونم همش کار دله