رو نیزه بودی صدات زدم بابا منم
مهدی رسولی
حضرت رقیه (سلاماللهعلیها)
... رو نیزه بودی صدات زدم بابا منم ...
رو نیزه بودی صدات زدم بابا منم
میون این شهر پیچید صدای شیونم
تو شام تاریک منم که روز روشنم
یه خرابه فاصله س میونمون
باید این فاصله رو بردارم
سرت از نیزه میاد تو دامنم
داغ تو رو دلشون میذارم
اشک شوق گریه هام گریه های بی صدام
نوبت منه شهید بشم یادگار کربلام
میدونم این خرابه آخر خطه
اونی که رفتنی میشه رقیته
واویلا
حسین
تا این خرابه با تاب و با تب اومدم
تموم راهو به عشق امشب اومدم
با تازیانه با عمه زینب اومدم
بعد کربلا تموم شد دلخوشیم بعد تو آواره ی صحرا شدم
وقتی گفتی برنمیگرده عمو بی کس و بیچاره و تنها شدم
تاقتم به سر رسید موقع سحر رسید
واسه من سوال بود کجایی تشت با خبر رسید
میدونم این خرابه آخر خطه
اونی که رفتنی میشه رقیته
داغ یتیمی امون نذاشته واسه من
طعنه شنیدم تو کوچه ها از مرد و زن
دلم شکسته از شامیای بد دهن
من کجا و بزم می کجا بابا بردنم محله ی یهودیا
تو که دیدی حالمو از روی نی دیگه وقتشه بهم بگی بیا
خستم از فراق تو کشت ما رو داغ تو
سخته واسه تو پیش من بیای من میام سراغ تو
میدونم این خرابه آخر خطه
اونی که رفتنی میشه رقیته
... رو نیزه بودی صدات زدم بابا منم ...
مداحی رو نیزه بودی صدات زدم بابا منم با صدای مهدی رسولی ویژه حضرت رقیه (سلاماللهعلیها)