نماهنگ هزار و چند سالگی
از سر شب منتظرت نشستم
هنوز امید دارم کی گفته خسته ام
بیا که نامه ام میمونه رو دستم
پس کی باید این شمعو فوتش کنه
امیدا نا امید شدن عزیزم
حرفای من شهید شدن عزیزم
محاسنت سفید شدن عزیزم
هزار و چند سالگی تون مبارک
نامه برات با اضطراب نوشتم
گلایه هامو بی حساب نوشتم
برا خودم به جات جواب نوشتم
خدا به درد عاشقی دچارت کنه
به عشق تو دچار شدم
بد جوری بی قرار شدم
دیدم که غصه دار شدی
رفتم و غصه دار شدم
حال من و دفتر شعرای منم ببین
دوست دارم دوست دارم دوست دارم همین
حسرت دیدنت علی الدوامه
ببین چقدر عطش توی چشمامه
جونمو واست بدم از خدامه
شمع تولدت که خودکشی کرد
حکم دلم حبسه ولی ابد نیست
گریه برا چشما مفیده بد نیست
نامه رسونم خونه ات رو بلد نیست
نامه ای که خیسه نمیشه خوندش
از دهن افتادم و سردم شده
نبودنت غصه و دردم شده
بذار بگن بی کسه طردم شده
مهم اینه من خیلی دوست دارم
دنیا اگه خراب شه
یا اگه انقلاب شه
عاشق کشی ثواب شه
من دوست دارم
ظلم اگه موندگار شه
پاییز شه بهار شه
سرم قسمت دار شه
من دوست دارم