مسیح من دو چشمانت نگاه من به دستانت
اگرچه نیستم قابل ولی جانم به قربانت
ابوفاضل…
دلی دارم گرفتارت همیشه مست و بیمارت
تویی تو تکیه گاه من زدم تکیه به دیوارت
ابوفاضل…
منم دیوانه ی رویت اسیر طره ی مویت
نماز عشق من هستی بود محرابم ابرویت
ابوفاضل…
گدای هر شبم هر شب حسینی مذهبم مذهب
الایا ایها العالم غلام زینبم زینب
تو را دارم چه غم دارم در این عالم چه کم دارم
غلام حلقه در گوشه ابالفضله علمدارم
ابوفاضل…