تنت به زمین سرت به سنان
سلام الله علیک ایها العطشان
پر از غم تو زمین وزمان
سلام الله علیک ایها العریان
مرمل بدما در خاک صحرایی حسین من
چرا ای تشنه لب بی یار وتنهایی حسین من
حسین وااای وااای
سرت ز قفا شد از چه جدا
بمیرم من مگر خواهر نداری تو
نه مانده تنی نه پیرهنی
به خاک افتادی اما سرنداری تو
تورا دیدم که زیر سم اسبانی برادر جان
پس از تو زینب ودرد و پریشانی برادر جان
حسین وااای وااای
به روی زمین ز مرکب زین
فتادی نیزه بر حنجرت خورده
چه شد که عدو به پیکر تو
پراز خون یادگار مادرم برده
هزار ویکصد و اندی جراحت بر تنت دیدم
به چشمان پر اشکم لحظه ی جان کندنت دیدم
حسین وااای وااای
چه شد بدنت چه شد کفنت
بنی بین مقتل آمده مادر
سرت ببرم چه شد پسرم
بنی بالب تشنه زدی پرپر
نشستم با قد خم تا کشم نیزه زپهلویت
فتاده جای پای بی حیایی در گل رویت
حسین وااای وااای