کل یوم عاشورا کل ارض کربلا
بر سرش هر که شرر نیست نماند برود
عشق مولاش به سر نیست نماند برود
کربلا معرکه مرد ترین مردان است
هر کسی مرد خطر نیست نماند برود
کل یوم عاشورا کل ارض کربلا
این احد تنگه ندارد که غنیمت ببرید
هرکسی حمزه جگر نیست نماند برود
سفر اهل ولا از دل خون می گذرد
دل هرکس به سفر نیست نماند برود
کل یوم عاشورا کل ارض کربلا
تیغ دشمن محک مدعیان عشق است
هر که را صدق به بر نیست نماند برود
شب دراز است ولی صبح شرف نزدیک است
هرکسی اهل سحر نیست نماند برود
کل یوم عاشورا کل ارض کربلا
هرکه دنبال بهانه است بداند فردا
راه و امکان مفر نیست- نماند برود
در خطر لذت دیدار بهایش جان است
هرکه را میل گذر نیست نماند برود
کل یوم عاشورا کل ارض کربلا
سالها می گذر جام بلا می ماند
هرکه دارد به سرش شور و نوا می ماند
کربلا قصه جاری من و توست کنون
هرکه دارد هوس کرببلا می ماند
کل یوم عاشورا کل ارض کربلا
باز امروز مصاف است برادر هوشیار
هرکه باشد به ره خون خدا می ماند
نکند اینکه ولی باز بماند تنها
لشکر مدعیان باز جدا می ماند
کل یوم عاشورا کل ارض کربلا