میثم مطیعی
حضرت رقیه (سلاماللهعلیها)
... خاتون عزیز حکایت ما ...
با دستای بسته و رنگ و رخ نیلی
با پاهای زخمی و قامت خم
تو لشکر عمه یک تنه میجنگه
میلرزه از اسمش کاخ ستم
با اینکه اسیره اما همین دختر
دربار یزید ریخته بهم
همراه رقیه ما همگی حالا حالا حالا
در سنگر حقیم تا به ابد در جبهه ی مولا
با پرچم سرخ کرببلا بالا بالا بالا
پشست سر زینب سوی خدا تا مسجد الاقصی
ریحانه ی دل بابا نور دل عمه
خاتون عزیز حکایت ما
دستای رقیه و مقنعه ی ساده ش
حالا شده قبله ی حاجت ما
اون چادر خاکی و خشکلشو یار ب
کاشکی بکشه روی هیئت ما
ای سوره ی کوثر مثل نسیم حالا حالا حالا
با سوره ی مریم همسفری تا سوره ی اسرا
با پرچم سرخ کرببلا بالا بالا بالا
پشست سر زینب سوی خدا تا مسجد الاقصی
با هر سر و شکلش و نژاد و زبان اما
ما لشکر مریم و فاطمه ایم
با ساره و هاجر و آسیه و حوا
در سنگر مریم و فاطمه ایم
ما رشته ی تسبیحیم پیش هم حالا
ما دختر مریم و فاطمه ایم
گهواره ی اصغر مبدأ ما لالا لالا لالا
گهواره ی عیسی مقصد ما تا مسجد الاقصی
با پرچم سرخ کرببلا بالا بالا بالا
پشست سر زینب سوی خدا تا مسجد الاقصی
... خاتون عزیز حکایت ما ...
همخوانی خاتون عزیز حکایت ما با صدای میثم مطیعی ویژه حضرت رقیه (سلاماللهعلیها)