خدا مادرم را کجا می برند
گمانم برای شفا می برند
من و خانه داری ، من و سوگواری مرو فاطمه
گل یاس حیدر کجا می روی
بگو بی من آخر کجا می روی
غمت حاصل من ربودی دل من ز جان خسته ام
غریبم غریبم به سویت حبیبم نظر بسته ام
خدا مادرم را کجا می برند
گمانم برای شفا می برند
من و خانه داری ، من و سوگواری مرو فاطمه
چرا چهره از من نهان می کنی
علی را زغم نیمه جان می کنی
تو که با وفایی نگو از جدایی به من مونسم
تمام قرارم ببین ای نگارم که من بی کسم
خدا مادرم را کجا می برند
گمانم برای شفا می برند
من و خانه داری ، من و سوگواری مرو فاطمه
به زخم دل من نمک می زدند
تو را بین کوچه کتک می زدند
من و دست بسته تو پهلو شکسته گل پرپرم
که گردد زمانی بر من بمانی مرو از برم
خدا مادرم را کجا می برند
گمانم برای شفا می برند
من و خانه داری ، من و سوگواری مرو فاطمه
ای ...ای .... یوماه ....
فلک با دل من چه ها کرده ای
گلم را ز غنچه جدا کرده ای
تو با ضرب سیلی زدی رنگ نیلی به آمال من
مرا در فراقش کشیدی به آتش ببین حال من
خدا باشد آگه که تا زنده ام ز روی کبود تو شرمنده ام
تو ای یادگارم بمان در کنارم گل یاس من
در این وادی غم که پاچیده از هم شد احساس من
خدا مادرم را کجا می برند
گمانم برای شفا می برند
من و خانه داری ، من و سوگواری مرو فاطمه