برید عزیزایِ مادر ، کفن بر تَن کنید
اینجا که شُد دلم ؛ پرِ خون
تو کربلایِ غریبی ، رسیده نوبت رزم و جنگاوری مَردونتون
بارون زیرِ چادُرم ، بدرقه یِ راهتون
آتیش دِل کربلا ، شراره یِ نگاهتون
منی که بارونِ چِشام!!!
تو خِیمه با گریه دسته گُلای غریب
میخونم براتون ، دُعای امن یُجیب
شبیهِ ابر بهاری ، تو اوجِ غم می باره
میخوام برایِ حسینم!!!
شمار و هدیه بیارم ، که یاوَری نداره
دایی تون قسَم بدین ، به جونِ زهرا مادرش
تا بذاره شَهید بشین ، مثلِ علی اصغرش
نذارید ؛ که دستِ رد به سینتون بِزنه!!
قبول شما ، ها اوجِ غرور مَنه
حالا که دستِ شهادت زده به اسمتون ؛ قُرعه
فقط اینو بِدونین ؛ با چشمایِ پر از خون
برایِ اومدن من ، منتظر نَمونین!!!
دایی خِجالت میکِشه ؛ اگه برسَم پیشتون
مادر حَلالم کنید ؛ سِتاره های غرق خون
رسید تا به گوشَم ، سوز صدایِ شما
گرفتم تو قلبَم روضه ، برای شما اَمون از دل زینب!!!!