صفحه اصلی
مداحی ها
نفس بزن باز دوباره پرستوی مهاجر من
نفس بزن باز دوباره
پرستوی مهاجر من
بس که چشات بارونیه
نداری جونی به بدن
ستاره شبای من
برای من روشن بمون
من التماست می کنم
پر نکش و با من بمون
وای از این نفسات
وای از اشک چشات
وای از زخم نگات
مادرم ای وای مادرم
خونه خرابم می کنی
وقتی خمیده راه میری
بیا و بشکن بغضتو
شاید که آروم بگیری
خوب می دونم که قاتلت
اشک چشای حیدره
وقتی نگاهم می کنی
برای بار آخره
وای از رفتن تو
امون از زخم تن تو
تموم خندیدن تو