با نوای کاروان
بار بندید همرهان
این قافله عزم کرب وبلا دارد
الرحیل ای عاشقان
همسفر با عاشقان
سوی حسین رفتند
لطف و صفا دارد
پست و بالا بی شمار
هست در این رهگذار
وادی صحرای عشق
نیست خالی از خطر
یا ز جان باید گذشت
یا به باید داده سر
چون کربلا دیدن
بس ما جرا دارد
بانگ هل من ناصر
پیشتاز آید به گوش
پیروانش جان به کف
محو این صوت و سروش
قلبها اندر تپش
سینه ها اندر خروش
خوش نشین آهنگ، آن دلربا دارد
خیمه گاهی در یمین، پایگاهی در یسار
پاکبازان پر شتاب، سوی جانان رهسپار
از ورای ماسه ها، بانگ گاهی آشکار
دیدار جانانه رنج و بلا دارد
هر زمینی با صفا، جبهه ی پر شور و حال
رهروانی ... جنگ رو به معراج کمال
چون دو صد آری شهید، طالب قربانتان
الحق عجب حالی این جبهه ها دارد
شیر مردانی دلیر، روی مرکب ها سوار
نوجوانانی ز پی همچو باران بهار
بهر شرکت در نبرد، اشک ریزان زار زار
این منظره رُجحان بر عقلم ما دارد
نو بهار آمد پدید، وجه صادق بردمید
میزد بیدار باش هر زمان خون شهید
تا به کی خواب گران، گاه بیداری رسید
جیش خدا در دل، عشق خدا دارد
از معطر لاله ها کوه و صحرا گلشن است
وز فروغ کبریا جلوه ی حق روشن است
از قوای کربلا .... دشمن است
جیش خمین بر حق اتکاء دارد
هرکه در راه خدا جان و سر ایثار کرد
از همه هستی گذشت، رو سوی پیکار کرد
در مسیر کربلا چهره را خون بار کرد
اجر عظیمی در نزد خدا دارد
لشکر قرآن و دین همچون کوهی استوار
بر شهیدانش کنند در دو عالم افتخار
نفر حق معلمی آشکار است غم مدار
تا کشتی اسلام این ناخدا دارد