مرا ز رحمت و لطف و عطا پذیرفتی
چه شد که با همه جرم و خطا پذیرفتی
به جای آنکه رهایم کنی رهم دادی
کرم نمودی و گفتی بیا پذیرفتی
تو شهریار وجودی به رأفتت نازم
که دسته دسته به کویت
گدا پذیرفتی
به رأفت تو بنازم که با تمام بدی
مرا در این حرم با صفا پذیرفتی
تو زاده ی علی مرتضایی و همه را
به شیوه ی علی مرتضی پذیرفتی
به جان فاطمه راضی مشو به اخراجم
کنون که از کرمت یا رضا پذیرفتی