چه زندانی و زندان بانی تو این شبای طولانی
که تازیونه است افطارم شبیه بارون می بارم
گوشه ی سیاه چال افتادم به یاد گودال
مثله جدم حسین دست و پا می زنم
تشنه لب مادرم رو صدا می زنم
مادرم مادرم مادرم مادرم ....
چه شب های دلگیر و سردی چه مردمانی نامردی
نه دل خوشی نه لبخندی نه آشنا نه فرزندی
مردم از جدایی میوه ی دلم کجایی
جای تو خالیه این دم آخری
من حسین و تو مثل علی اکبری
مثل جدم حسین دست و پا می زنم
تشنه لب مادرم رو صدا می زنم
مادرم مادرم مادرم مادرم ....
غم و دردمن بی اندازه است تنم پر از خون تازه است
دیگه از این دنیا سیرم خدا رو شکر زود می میرم
ای به خون نشسته دشمن ساقم و شکسته
دستم و بسته و بی حیا می زنه
مثل مادر من و بی هوا می زنه
نخلی که شکسته ثمرش را نزنید
مرغی که زمین خورده پرش را نزنید
دیدید اگر دو دست مردی بسته است
دیگر در خانه همسرش را .....