میدهیم از دست او را لحظه ی تحویل سال
سال ما با عمر او دارد به پایان میرسد
آب و جارو کرده زینب خانه اش را با امید
چشم بر درمانده کی از راه مهمان میرسد
هم نمک هم شیر هم نان بر سر آن سفره بود
او نمک برداشت چون نان به یتیمان میرسد
کاسه های شیر بیتاب اذان مغربند
روزه داری بر سر این سفره عطشان میرسد